خلاصه کتاب

چکیده

در 31 ماه می 2012، مجلس نمایندگان ایالات متحده پیشنهاد نمود که یک الحاقیه به لایحه امنیتی 2013 اضافه شود. به موجب این الحاقیه، مدیر اطلاعات و امنیت ملی آمریکا می بایست “یک گزارش ارزیابی از پیامدهای حملات نظامی بر علیه ایران” را در ظرف 60 روز از زمان تصویب این الحاقیه ارائه نماید[1].

با شکست مذاکرات دیپلماتیک در مسکو جهت رفع بی اعتمادی بین ایران و قدرتهای جهان- انگلیس، چین، فرانسه، روسیه، آمریکا و آلمان، احتمال حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران را نمی توان نادیده گرفت[2].

پس از اینکه سه دوره مذاکرات در استانبول، بغداد و مسکو، بین خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی [3] و مذاکره کننده ارشد مسائل هسته ای جمهوری اسلامی ایران، نتوانست اعتماد لازم را درباره ادعاهای صلح آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید، امیدها برای نتیجه بخش بودن روشهای دیپلماتیک در حال کاهش می باشد. زمان کوتاه است و قماری بزرگ در پیش.

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به عنوان یکی از مدافعین اصلی حملات نظامی علیه ایران، نسبت به تهدیدهای موجود در برنامه هسته ای ایران در برابر اسرائیل مکرراً هشدار داده است. نتانیاهو در سخنرانی اوایل ماه مارس در کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل[4](AIPAC)  ، روشن ساخت که زمان برای راه حلهای دیپلماتیک صلح جویانه در مورد مناقشه هسته ای ایران به پایان رسیده است. او خاطر نشان ساخت: «ما منتظر بودیم که دیپلماسی جواب دهد، ما انتظار کشیده ایم که تحریمها، نتیجه دهد. هیچکدام از ما نمی تواند بیش از این در انتظار بنشیند.» [5]  نتانیاهو در ماه می 2012 در پراگ، با مقایسه برنامه هسته ای ایران با کره شمالی، آب سردی بر روی چشم انداز دیپلماسی ریخت و گفت: «به نظر می رسد که آنها (جمهوری اسلامی)، این مذاکرات را فرصتی دیگر برای فریب و تاخیر یافته اند، درست مثل کاری که کره شمالی سالها انجام داد.»[6]

در حالی که بحثهای زیادی پیرامون زمان و اهداف حملات نظامی بر علیه برنامه هسته ای ایران وجود داشته، هزینه و پیامدهای چنین حملاتی مورد توجه کافی قرار نگرفته است. برنامه ریزان نظامی در پنتاگون، تخمینی از میزان تلفات غیرنظامیان را برای سیاستگذاران تهیه می کنند. این برآوردها، اساساً بر مبنای اهداف عملیاتی تهیه می شوند و برای عموم قابل دسترسی نیست. در واقع هیچ کس برآوردی علمی از پیامدهای حملات نظامی به تأسیسات هسته ای در حال بهره برداری ارائه نداده است.  آنچه مسلم است اینکه تاوان اصلی چنین حمله ای را تنها شهروندان و غیرنظامیان خواهند داد: طبق گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی IAEA  رقمی بالغ بر 371 تن هگزافلوراید اورانیوم که شدیداً سمی میباشد در تأسیسات هسته ای ایران ذخیره شده[7]. انتشار این مواد از مجتمع هایی که تنها چند کیلومتر با مراکز پر جمعیتی مانند اصفهان فاصله دارند، حکم می کند که می بایستی ارزیابی جامع و کاملی از خطرات احتمالی این مواد بر روی هزاران غیر نظامی ساکن در مجاورت مجتمع های هسته ای ایران صورت پذیرد.

با وجود تأثیرات سوء آن بر اقتصاد، تورم، بیکاری، و از دست رفتن اعتبار بین المللی که ایرانیان را به نابودی کشانده است رهبران جمهوری اسلامی هیچ علاقه ای ندارند که خطرات سیاستهای بی پروا و تهدید آمیز هسته ای شان را برای مردم ایران آشکار کنند. ارتش ایران هیچ توضیحی در مورد خطرات ناشی از حملات نظامی به این تأسیسات هسته ای به مردم ایران ارائه نکرده اند. همچنین مجلس ایران از هیچ اقدامی برای ارزیابی نتایج اجرای سیاستهای خطرناک دولت ایران بر روی دانشمندان و سربازان ایرانی و شهروندانی که در داخل یا مجاورت تأسیسات هسته ای ایران زندگی یا کار می کنند، استقبال نمی نمایند. لذا در این مطالعه سعی شده است که به این موضوع پرداخته شود و چتری از آگاهی را بر روی مردم ایران باز نماید.

آیت الله [خامنه ای]، رهبر ایران، در حال انجام یک قمار هسته ای مرگ آور می باشد. در حالی که هنوز هیچ دلیل محکمی برای اثبات اینکه ایران به دنبال سلاح هسته ای است یافت نشده، پرسشهای فراوانی در پیش روی جامعه بین المللی و همسایگان ایران در این زمینه وجود دارد. آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست می کند تا به تأسیسات هسته ای ایران که ممکن است کاربرد نظامی داشته، دسترسی پیدا کند. واقعیت های فنی هر چه باشد، واقعیت سیاسی این است: اسرائیل، ایران را تهدید به حملات نظامی می کند، زیرا دیپلماسی شکست خورده است. پس از انتخابات ایالات متحده، فارغ از اینکه رئیس جمهور منتخب، یا دوباره پرزیدنت باراک اوباما باشد و یا آقای میت رامنی، تصمیم گیری در مورد نحوه برخورد با برنامه هسته ای ایران یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر برای رئیس جمهور آینده آمریکا خواهد بود. تا کنون در هیچ زمانی خطر حملات نظامی برای مردم ایران به این اندازه زیاد نبوده است. برآورد این خطرات مشکل است ولی لازم است بر شمرده شوند. جنبه انسانی آن اهمیت فراوانی دارد. با برشمردن هزینه های حملات نظامی، ما به دنبال ساختن مقیاسی برای قمار بی پروای آیت الله [خامنه ای] و قمار حملات احتمالی آمریکا و یا اسرائیل هستیم که نه تنها دامن مردم ایران بلکه جامعه بین المللی شامل سیاست گذاران آمریکا و اسرائیل را نیز در بر می گیرد.

این قمار هسته ای می تواند دارای پیامدهای کوتاه مدت و دراز مدت محلی، منطقه ای و جهانی باشد که پیشگیری از آنها غیر ممکن است. حملات متعارف که شامل بمباران سیستماتیک تأسیسات هسته ای است، بسیار مخربتر از حوادث صنعتی هسته ای نظیر تأسیسات هسته ای در چرنوبیل، فوکوشیما و جزیره تری مایل[8] می باشد. درصورت حمله، این امر مسلم است که سعی خواهد شد خسارات ناشی از بمباران هوایی استراتژیک، تا حد ممکن غیر قابل جبران باشد. این حملات زمانی را برای واکنش و پدافند باقی نمی گذارد و شانسی برای تخلیه اضطراری وجود ندارد. در موقع این حملات، امکان مهار نشت مواد سمی و رادیو اکتیو مقدور نیست.

جهت مقایسه علمی، چندین سابقه تاریخی برای ارزیابی مرگ و میر و جراحات ناشی از حملات متعارف بر تأسیسات هسته ای که در حال بهره برداری میباشند وجود دارد. تلفات در این مجموعه عبارتست از کل موارد مرگ و میر به علاوه جراحات حاد و مزمن ناشی از اثرات حرارتی، فیزیکی، شیمیایی و پرتویی حملات نظامی. برآورد تلفات و خسارات مردم ایران، به دو عامل اصلی بستگی دارد: اول: مقاصد استراتژیک نظامی و توانمندیهای آمریکا و اسرائیل، دوم: توانمندیهای پیش بینی، پشتیبانی (لجستیکی) و آمادگی دفاع غیر نظامی ایران. این دو عامل به متغیرهایی دیگری نظیر زمان و شدت حملات نظامی، نوع و تعداد اهداف نظامی، و همچنین شرائط سایتها نظیر نوع و میزان ذخیره موجود مواد سمی، پراکندگی جمعیتی در مجاورت مجتمعهای هسته ای و توانمندیهای بازسازی و جبران بستگی دارد. سایر عوامل مهم طبیعی و زیست محیطی عبارتند از وضعیت توپوگرافی، جهت باد و میزان رطوبت. این عوامل برای تعیین تلفات انسانی و سایر خسارات، کلیدی هستند.

حملات نظامی متعارف تقریباً به طور حتم به مجتمعهای هسته ای اصفهان، نطنز، اراک و فردو صورت می پذیرد. اما احتمال حمله به نیروگاه بوشهر، نسبتاً کمتر است ولی غیر ممکن نیست. علیرغم برخی شواهد، بسیاری از متخصصین به کارگیری سلاحهای تاکتیکی (هسته ای) را بر علیه مجتمعهای اصفهان و نطنز، غیر ضروری، نامناسب و مغایر اصول (دکترین) راهبردی آمریکا و قوانین بین الملل دانسته اند. تاکنون هیچ تکذیبی از احتمال بالای حملات متعارف بر علیه تأسیسات هسته ای اصفهان و اراک صورت نپذیرفته است. ما در این مجموعه، تأسیسات فردو در نزدیکی قم که در اعماق زمین قرار دارد را به دلیل اطلاعات ناقص از این سایت مورد بررسی و تحلیل قرار ندادیم. با این وجود، مجتمع فردو تقریباً به طور حتم مورد حمله بمبهای سنگر شکن قدرتمند قرار خواهد گرفت.

در این مطالعه، ما سناریوهای حملات را بصورت محافظه کارانه مورد فرض قرار دادیم و اثرات حملات نظامی متعارف بر روی چهار هدف که عبارت از اصفهان، نطنز، اراک و بوشهر می باشند، را تحلیل کردیم.

علاوه بر این تأسیسات، برخی برنامه ریزان نظامی پیشنهاد کرده اند که حملات نظامی برعلیه ایران، می تواند به بیش از 400 هدف یا «نقطه هدف» تعمیم یابد. قصد از این حملات، آسیب دائمی به توانایی ایران برای احیای برنامه های هسته ای اش از طریق هدف قرار دادن پرسنل در سایتهای هسته ای و همچنین زیرساختهای پشتیبانی و تأسیسات جنبی آن می باشد. پس از حذف سیستم پدافند هوایی، نقاط هدف محتمل در فهرست اهداف نظامی، شامل مراکز رهبری و فرماندهی، زیرساختهای مخابراتی، تأسیسات موشکی، کارگاههای سانتریفوژ (که بعضی از آنها در مراکز شهری هستند) و همچنین سایر مراکز محرمانه هسته ای می باشند که توسط آژانسهای اطلاعاتی و جاسوسی غربی شناسایی شده اند. سایر اهداف محتمل می تواند شامل تأسیسات سپاه پاسداران باشد که برای عملیاتهای تلافی بکار می روند و یا می تواند شامل مجتمع نظامی پارچین باشد که مشکوک به انجام فعالیتهای تسلیحاتی می باشند. معادن اورانیوم و کارخانه ها نیز ممکن است مورد هدف قرار گیرند. قابل تذکر است که تخمین های این گزارش محدود به تلفات و مجروحین ناشی از حمله مستقیم به چهار تأسیسات هسته ای فوق الذکر و سکنه مجاور آن است.

براساس بهترین اطلاعات موجود و همچنین تبادل نظر با متخصصین ایرانی و غربی، ما تخمین می زنیم که در کل بین 7٫000 تا 11٫000 نفر شامل دانشمندان، کارگران، سربازان و پرسنل پشتیبان، در چهار مجتمع فوق می باشند. به احتمال قریب به یقین میزان تلفات در تأسیسات فوق الذکر نزدیک به 100 درصد است. با فرض اینکه به طور متوسط دو شیفت کاری در این مجتمع ها وجود داشته باشند، 3٫500 تا 5٫000 نفر در زمان حملات حضور خواهند داشت، بیشتر آنها در اثر تأثیرات حرارتی و فیزیکی ناشی از انفجارها کشته یا مجروح خواهند شد. اگر تلفات سایر اهداف نظامی را به آن اضافه کنیم، میتوان پیش بینی کرد که تعداد کشته شدگان و مجروحین به بیش از 10٫000 نفر برسد.

به منظور درک اثرات روانشناختی و سیاسی حملات نظامی، برآورد ما آن است که تلفات غیر نظامیان ایران تنها در روز نخست حملات، میتواند بیشتر از رقم 6٫731 فلسطینی و 1٫083 اسرائیلی کشته شده در منازعات ما بین اسرائیل و فلسطینی ها در دهه گذشته باشد که در گزارشات آمده است[9]. حملات زمینی بشار اسد به شهرهای سوریه مانند قتل عام حمص و شهرهای دیگر، روزانه دهها و صدها کشته در یک سال اخیر داشته است. هنوز تعداد کشته شدگان قتل عامهای سوریه، به عدد محاسبه شده مرگ ناگهانی هزاران شهروند ایرانی در اثر حملات هوایی احتمالی به تأسیسات هسته ای ایران نمی رسد.

معذالک، برخلاف حملات نظامی متعارف، در این نوع حملات، غیرنظامیان به خاطر مواجهه با آسیبهای حرارتی و انفجار در مجتمع های هسته ای کشته می شوند. در صورتیکه رآکتورها مورد بهره برداری قرار گرفته باشند و نشت مواد رادیو اکتیو صورت پذیرد، احتمالاً دهها هزار غیر نظامی، با ابر شیمیایی بشدت سمی مواجه خواهند شد.

حمله نظامی به مجتمع فرآوری اورانیوم اصفهان و مجتمع غنی سازی نطنز، باعث انتشار ذخایر گاز سمی فلورین و سایر ترکیبات قابل تبدیل به اسید هیدروفلوریک، در هوا می گردد. اسید هیدروفلوریک یک ماده بسیار فعال بوده که در صورت تنفس باعث تجمع مایعات در ریه و در نتیجه منجر به خفگی شخص می گردد. در کل می توان گفت، گاز فلورین، گاز خورنده و سمی تری نسبت به گاز کلرین است که در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفت. هنگامیکه این گاز در هوا منتشر شود و به میزان کشنده برسد، ابرهای کشنده تمام اشکال حیات را در مسیرشان از بین خواهند برد. بسته به حجم مواد شیمیایی ذخیره شده در این تأسیسات، تراکم جمعیتی در مجاورت تأسیسات، بادهای غالب منطقه و شرائط آب و هوایی، دهها هزار نفر از کارکنان و غیر نظامیان اصفهان و (کمی کمتر در) نطنز با ابر سمی مواجهه خواهند یافت. این ابرهای سمی، به ریه افراد آسیب خواهد زد، آنها را نابینا خواهد کرد، سوختگی های شدیدی را ایجاد خواهد نمود و آسیبهای دیگری به بافتها و اعضای حیاتی وارد خواهد نمود. حتی در صورتیکه تمام یا بخشی از این مواد در آنجا ذخیره شده باشند و نشده باشند.

در این میان، اصفهان به خصوص، هزینه بالای قمار آیت الله [خامنه ای] و قمار حملات اسرائیلی و آمریکایی را  پرداخت خواهد نمود. حجم زیاد موجود و کشندگی مواد شیمیایی سمی تولید شده در تأسیسات هسته ای اصفهان موجب می شود که نتوان خطر این مواد را – حتی در صورتیکه تمام یا بخشی از این مواد در آنجا ذخیره شده باشند- بر روی شهروندان این شهر زیبا و تاریخی نادیده گرفت.

بر اساس گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی از سال 2004 تا 2009 میلادی، مجتمع فرآوری اورانیوم اصفهان بیش از 371 تن هگزافلوراید اورانیوم (Uranium Hexafluoride) تولید نموده که در اصفهان و نطنز نگهداری می شود[10]. بر مبنای محاسبات ما، چنانچه تنها 5 درصد از 371 تن (371 هزار کیلو گرم) هگزافلوراید اورانیوم تولید شده در تأسیسات اصفهان، در جریان حملات هوایی یا پس از آن در هوا منتشر شود، ابر سمی با درجه خطر فوری برای حیات و سلامتی(IDLH)  25 میلی گرم در لیتر، 5 مایل (8 کیلومتر) را طی کرده و مساحتی بالغ بر 13 مایل مربع یا 33 کیلومتر مربع را آلوده می کند. با در نظر گرفتن جهت و سرعت باد غالب حدود 4/9 مایل بر ساعت یا 15 کیلومتر در ساعت به سمت شهر اصفهان، در ظرف یک ساعت، ابر سمی می تواند 240٫000 سکنه مناطق شرقی شهر اصفهان که شامل مناطق 4 و 6 شهرداری اصفهان می شوند، را در بر گیرد. با انتشار 20 درصد ذخایر گاز فوق، ابر دارای درجه خطر فوری برای حیات و سلامتی(IDLH)  بالا، 9 مایل یا 5/14 کیلومتر را طی نموده و مسافتی بالغ بر 41 مایل مربع یا 106 کیلومتر مربع را در بر می گیرد. در این حالت، حدود 352٫000 شهروند اصفهانی از مناطق شهرداری 13، 4 و 6 ، بعلاوه ساکنین شمال منطقه 4 را آلوده می کند. اگر ما خیلی محتاطانه، میزان تلفات را 5 تا 20 درصد جمعیت اصفهان فرض کنیم، باید در انتظار 12٫000 تا 70٫000 نفر کشته باشیم.

بنابراین، بسیار محتمل است که مردم شهر اصفهان با یک تراژدی در مقیاس و نظیر حادثه بوپال هند که در کارخانه یونیون کارباید هندوستان در سال 1984 میلادی روی داد، مواجه شوند. به علاوه، تخریب زیست محیطی از طریق انتشار ترکیبات اورانیوم در هوا و ورود آن به آب، خاک و زنجیره غذایی، اثرات دراز مدت و مزمنی را بر روی سلامت افراد مانند سرطان و آسیبهای جنینی برجای خواهد گذاشت. اصفهان به عنوان یک قطب مهم فرهنگی و اقتصادی از نظر تاریخ، معماری و زیبایی باشهرهای فلورانس و کیوتو قابل مقایسه است، در حالیکه این شهر در معرض نابودی میباشد. با این وجود، چنانچه این مواد از مرکز فرآوری اصفهان خارج شوند و در جایی دیگر انبار گردند، شمار تلفات کاهش چشمگیری پیدا خواهد نمود.

در مورد مرکز غنی سازی سوخت هسته ای نطنز و نیروگاه آزمایشی غنی سازی آن، حملات بسیار شدیدتر خواهد بود زیرا این مرکز در اعماق زمین ساخته شده است. کشته شدگان در محل بسیار زیاد خواهند بود و اساساً این مجتمع هسته ای (زیر زمینی) به گور دسته جمعی تبدیل خواهد شد. در این مورد، تهدید ابر گازهای سمی شدید نخواهد بود. مجتمع نطنز در نزدیکی مناطق پر جمعیت شهری قرار ندارد و مناطق پر جمعیت اطراف آن، پراکنده هستند و جهت بادهای غالب به سمت شهرهای نطنز و کاشان نمی باشد. ما تخمین می زنیم که تلفات ناشی از مواجهه با ابر گازهای سمی در مناطق روستایی نطنز به حدود 800 تا 7٫000 نفر برسد. با عنایت به ظرفیت کشاورزی و باغداری نطنز، اثرات زیست محیطی حملات نظامی به اقتصاد محلی، بسیار شدید خواهد بود.

همچنین حمله نظامی به مجتمع های هسته ای در حال بهره داری، به خطرات پرتویی وخیمی منجر خواهد شد.

حمله نظامی به نیروگاه هسته ای بوشهر که با 75 درصد توان در حال بهره داری بوده و رآکتور آب سنگین اراک که در آینده به مرحله بهره برداری می رسد، می تواند تهدیدهای بسیار جدی تری را به نسبت حملات مشابه به اصفهان و نطنز بر مردم ایران به بار آورد.

بندر بوشهر، کمتر از 7 مایل یا 11 کیلومتر با تأسیسات هسته ای بوشهر فاصله دارد. جهت باد غالب به سمت شهر بوشهر که دارای 240٫000 نفر جمعیت می باشد، است. گرچه احتمال مورد هدف قرارگرفتن این تأسیسات نسبتأ کمتر است، اما این شهر سرنوشتی مشابه شهر پریپیات در شوروی که پس از حادثه چرنوبیل متروکه شد را پیدا میکند. چنانچه برنامه ریزان نظامی، این تأسیسات را در فهرست اهداف نظامی حمله قرار دهند، در این منطقه صدها هزار نفر در معرض مقادیر خطرناک تشعشعات قرار خواهند گرفت. اگر 1 تا 5 درصد جمعیت منطقه بوشهر با مقدار بالای تشعشات هسته ای روبرو شوند، 2٫400 تا 12٫000 نفر از مشکلات شدید سلامتی نظیر بازماندگان حادثه چرنوبیل رنج خواهند برد. بعلاوه، خسارات به فراسوی مرزهای ایران گسترش خواهد یافت. حمله به نیروگاه هسته ای بوشهر، تهدید اقتصادی و زیست محیطی عمده ای را برای شهروندان کویت، امارات متحده، عراق و عربستان سعودی در بر خواهد داشت. این حادثه نه تنها موجب نابودی مراکز تجاری مهم و ماهیگیری خلیج فارس میشود، بلکه آلودگی مجموعه های آب شیرین کن، بنادر و حوزه نفت را در پی خواهد داشت. به منظور پی بردن به پیامدهای اقتصادی حمله نظامی به تأسیسات بوشهر، می توان به مورد مشابه آن که حادثه چرنوبیل است توجه نمود. بنا به اظهار دولت بلاروس، در حادثه چرنوبیل بیش از 200 میلیارد دلار خسارات اقتصادی به بار آمد.

تأسیسات اراک نیز یک هدف نظامی حتمی به شمار می آید. رآکتور 40 مگاوات آن می تواند برای تولید پلوتونیوم 239 که برای ساخت سلاحهای اتمی مورد نیاز است، بکار رود. آژانس بین المللی انرژی اتمی اظهار می دارد که براساس تصاویر ماهواره ای، نیروگاه تولید آب سنگین در اراک، در حال حاضر عملیاتی شده است و جمهوری اسلامی ادعا می کند که برنامه ریزی شده تا رآکتور آب سنگین اراک در سه ماهه سوم 2013 میلادی به بهره برداری رسد. حمله به این رآکتور قبل از بهره برداری می تواند موجب مرگ 500 نفر از کارکنان مجتمع شود اما خطر عمده ای برای ساکنان اطراف مجتمع بوجود نمی آورد. با این حال، زمانی که رآکتور به بهره برداری رسد، حمله نظامی به آن، خنداب با جمعیتی بالغ بر 72٫000 نفر واقع در 2 مایلی یا 2/3 کیلومتری مجتمع را با مقادیر زیادی مواد رادیواکتیو مواجه می کند. ما تخمین می زنیم که اگر تنها 1 تا 5 درصد جمعیت در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار گیرند، بین 720 تا 3٫600 نفر از اثرات سوء و مزمن ناشی از مواد رادیواکتیو جراحت خواهند دید.

فراسوی حملات نظامی، عامل کلیدی بعدی در مورد تعیین سطح تلفات ناشی از حملات نظامی، سیستم مدیریت بحران و توانمندیهای آمادگی در رویارویی با سوانح محسوب می شود. در صورت حمله نظامی، جمعیت زیادی از مردم اصفهان و جاهای دیگر در معرض ابر گازهای سمی قرار می گیرند. شواهد تاریخی بیانگر آن است که مدیریت بحران ضعیف و آمادگی ناکافی برای سوانح می تواند میزان تلفات را تا 10 برابر افزایش دهد. به عنوان مثال، تلفات زلزله بم، ده برابر زلزله شدیدتری بود که در ترکیه در منطقه پرجمعیت تری روی داد. نظر به اینکه در اینجا، مواجهه با تشعشعات مورد نگرانی است، باید به خاطر داشت که اساساً جمهوری اسلامی ایران توانایی چندانی برای مدیریت چنین حادثه ای را در هر سطحی ندارد. از نظر مواجهه پرتویی، تنها مورد مستند شده توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی، مربوط به مورد ناشناخته گیلان می باشد که جمهوری اسلامی هیچ کاری از عهده اش برنیامد بجز اینکه کارگر حادثه دیده را به مرکز انستیتو کیور Institut Curie در کشور فرانسه برای درمان های تخصصی اعزام کند. در هنگام حوادث بزرگ در رآکتورهای در حال بهره برداری ایران، دریافت خدمات پزشکی یا مراقبتهای دولتی برای مردم بسیار مشکل خواهد بود.

در ارزیابی گزینه نظامی، برخی تحلیلگرها اظهار می دارند که حمله نظامی بر علیه تأسیسات هسته ای ایران میتواند بسیار ساده و موثر باشد. این ارزیابی ها بیان می دارند که سادگی این حملات مانند حمله اسرائیل به سایت اوسیراک در عراق خواهد بود. اوسیراک، سایت هسته ای نیمه ساخته شده صدام حسین بود که قرار بود از رآکتوری فرانسوی بهره مند شود و توسط اسرائیل در سال 1981 میلادی منهدم گردید. چنین قیاسی نادرست است. نیروگاههای هسته ای ایران را نمی توان با اوسیراک مقایسه کرد. مجتمعهای ایران گسترده، در حال بهره برداری، دارای نیروی انسانی زیاد و حاوی صدها تن مواد شیمیایی سمی و رادیواکتیو می باشند. اخیراً یووآل دیسکین، رئیس پیشین سازمان شین بت (سازمان امنیت داخلی اسرائیل)، هشدار داد که حمله نظامی به ایران، حتی می تواند به پیشبرد برنامه هسته ای ایران کمک کند: «آنچه دولت مردان ایران در حال حاضر در خفا انجام می دهد، در صورت وقوع حملات نظامی، با شتابی زیاد و بی پروا، انجام خواهند داد.»[11]

بجای نادیده گرفتن مردم ایران و احتساب آنها بعنوان خسارات اجتناب ناپذیر این حملات، زمان آن فرا رسیده است که چتری از آگاهی برای مردم ایران بگسترانیم. متوجه نمودن و کنجکاو ساختن مردم ایران به بحث حملات نظامی، بعنوان یک عامل کلیدی در مناقشه هسته ای، بسیار اخلاقی، راهبردی و سیاسی است. دستکم آن است که باید به مردم ایران به ویژه مردم اصفهان، درباره پیامدهای حملات نظامی هشدار داد. سرانجام، مردم اصفهانند که هزینه هنگفت حملات نظامی را پرداخت خواهند کرد و آنها کسانی خواهند بود که مدافعین اسرائیلی و آمریکایی حمله نظامی را در یک باتلاق استراتژیک و اخلاقی بعنوان مجرمین یک فاجعه هسته ای محصول دست بشر قرار خواهند داد.

یک گام کلیدی پیشگیرانه برای کاهش قرارگیری شهروندان در معرض مواد رادیواکتیو، آگاه سازی مردم از مکان و مقدار مواد سمی و رادیواکتیو ذخیره شده ایران می باشد. همچنین باید اطمینان حاصل کرد که در نزدیکی مراکز پرجمعیت ذخیره کردن مواد شیمیایی صورت نمی گیرد. در ضمن باید مسئولین را تشویق نمود تا به آموزش عمومی مردم و تهیه برنامه های دفاع غیرنظامی جهت تخلیه اضطراری و درمان افراد در معرض خطر ابر سمی شیمیایی و رادیواکتیو مبادرت ورزند. ضروری است که شورای امنیت سازمان ملل، سازمان بین المللی انرژی اتمی، صلیب سرخ بین الملل و سایر سازمانهای بین المللی، پیامدهای انسانی بمباران تأسیسات هسته ای ایران را از قبل یادآور شوند، نه اینکه بعد از حادثه متوجه آن گردند. علاوه بر ایران، بمباران تأسیسات هسته ای ایران، موجب میشود مدلی خطرناک با پیامدهایی گسترده، نه تنها برای صنایع هسته ای بلکه برای تمام ملت هایی که با تعارضات جدی در برنامه هسته ایشان روبرو هستند، بوجود آید.

در درازمدت، نه معامله هسته ای با دولت ایران، و نه حملات نظامی خواهد توانست یک راه حل رضایت بخش طولانی مدت برای بن بست هسته ای ایران به بار آورد. آیت الله [خامنه ای] به عنوان قدرتمندترین فرد ایران امروز و فردی که می تواند موضوع هسته ای و حملات نظامی را متوقف سازد، با حملات نظامی به ایران در مسند قدرت مستحکمتر خواهد شد.

بهترین استراتژی طولانی مدت، همانا ایجاد یک دولت دموکراتیک، شفاف و پاسخگو در ایران است. در این سناریو، رهبران سیاسی، به سرعت درخواهند یافت که مردم کشورشان از آنها، کار، احترام، فرصت سازی و آزادی سیاسی میخواهند، نه اینکه با تمسک به وعده های دروغین، به دنبال سلاح هسته ای باشند که برای مردم کشور، هزینه سنگین به بار آورند و حتی موجودیت آنها را به مخاطره بیافکنند. حملات نظامی نه تنها هزاران شهروند را به کام مرگ خواهد کشید و نیز دهها و شاید صدها هزار نفر را با مواد شیمیایی خطرناک مواجه خواهد نمود، بلکه هیچ کمکی هم در به ثمر رسیدن تلاشهای مردم ایران جهت دستیابی به دموکراسی نخواهد نمود. آیت الله [خامنه ای] ثابت نموده که کمتر به مردم ایران توجه دارد. این بر عهده ما در جوامع بین المللی، بخصوص جامعه ایرانیان خارج از کشور می باشد که این آگاهی را برای مردم ایرن و جهان فراهم سازیم.



[1] – Pete Kasperowicz، ” دموکراتها برای ارائه گزارش پیامدهای حمله نظامی به ایران، فشار می آورند ” 31 ماه می 2012  ، The Hill

[4] – American Israel Public Affairs Committee

[5] – Chris McGreal ، «نتانیاهو رو به ایران: هچکدام از ما بیش از این نمیتواند به انتظار بنشیند.» گاردین، 6 مارس 2012

[6] – Tom Peter، «نتانیاهو: ایران مذاکرات را جدی نمی گیرد.» ، کریستین ساینس مانیتور، 18 می 2012

[7] – «توافقنامه اجرای حفاظت از NPT و اجرای قطعنامه های مرتبط شورای امنیت»، گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی به هیات مدیریه، 18 فوریه 2010 میلادی.» 

[8] – (مترجم): حادثه اتمی تری مایل آیلند، بدترین حادثه اتمی آمریکا و نخستین فاجعه راکتورهای هسته‌ای دنیا (پیش از حادثه چرنوبیل) است که در ۲۸ مارس ۱۹۷۹ میلادی در تری مایل آیلند آمریکا اتفاق افتاد. در این حادثه بخشی از هسته اصلی واحد ۲ در نیروگاه تری مایل آیلند در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ذوب شد که باعث نشت ۳ میلیون کوری گاز رادیواکتیو به بیرون از نیروگاه گردید. در پی این حادثه حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفر از اهالی منطقه خانه‌های خود را ترک کردند. پس از حادثه تری مایلی آیلند، ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای برای مدتی در آمریکا متوقف شد. مرجع: حادثه تری مایل آیلند,wikipedia

[9] – «بی تسلم: از سال 2000، 7454 اسرائیلی و فلسطینی کشته شده اند»، جرازالم پست، 27 سپتامبر 2010

[10] – «توافقنامه اجرای حفاظت از NPT و اجرای قطعنامه های مرتبط شورای امنیت»، گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی به هیات مدیریه، 18 فوریه 2010.» 

[11] – یاکوف لاپین، «رئیس پیشین شین بت، طرح نجات نخست وزیر باراک را بهم می زند»، جروزلم پست، 29 مارس 2012